در جهرم فارس پدر و مادراني كه خداوند بعد از سالياني به آنها فرزندي عطا كردهاست، نذر ميكنند براي سلامتي فرزندشان «آش بيبي سهشنبه» بپزند. براي تهيهي اين آش چند روز به سهشنبه آخر ماه رمضان مانده، مادر طفل به در خانهي دوستان و آشنايان ميرود و «آجيل» آش (در فارس به حبوبات مخصوص آش آجيل گويند) ميگيرد يا بهتعبير مردم گدايي ميكند. آجيل و مخلفات آش بيبيسهشنبه عبارت است از گندم، آرد، لوبيا، عدس، «ماشك» (ماش) برنج، روغن و نمك. خلاصه آنچه براي پختن آش لازم است، حتي هيزم و پول مورد نياز، را جمعآوري ميكنند و براي صاحبخانههايي كه به آنها فيض ميدهند، خير و بركت طلب ميكنند. پس از جمعآوري ملزومات آش به خانه باز ميگردند و منتظر سهشنبه آخر ماه رمضان ميشوند.
سهشنبهي آخر ماه رمضان چند نفر از پيرمردان و زنان سالخورده از دوستان و آشنايان صاحب نذر جمعميشوند و از روضهخواني هم دعوت ميكنند تا در مراسم پختن آش بيبيسهشنبه سر فلان كوچه شركت كند. وقتي همه جمعشدند يكي از پيرمردان كه از همه مسنتر است، ديگ بزرگي را روي آتش ميگذارد و چند زن مشغول آش پختن ميشوند. روضهخوان هم روي يك صندلي كه از قبل براي او تهيه ديدهاند مينشيند و شروع ميكند به روضهخواندن. آخر سر هم از پولي كه جمع كردهاند حق روضهخوان را ميدهند. اين مراسم بايد سر يك چهار كوچه انجام گيرد زيرا معتقدند اگر آش سر چهار كوچه [؟] پخته شود، قضا و بلا از آن كوچهها دور ميشود. دختران دمبخت هم موقع را مناسب ديده؛ لباس نو ميپوشند و با «اسُمّ» (كفگير مسي سوراخدار) آش را به هم ميزنند تا بختشان باز شود. بعد از آنكه آش پخت؛ توي پياله ميكشند و به خانهي آشنايان و همسايگان ميفرستند. عقيده دارند با خيرات اين آش قضا و بلا از فرزندشان دور ميشود