شهر لالجين با حدود 15 هزار نفر جمعيت در شمال همدان قرار گرفته و به طول جغرافيايي 48 درجه و 28 دقيقه و عرض جغرافيايي 34 درجه و 58 دقيقه واقع شده و ارتفاع آن از سطح دريا ۱۷۳۱ متر است.
اين شهر که مرکز بخش 55 هزار نفري لالجين است، از همدان بيست کيلومتر و از بهار نه کيلومتر فاصله دارد.
لالجين از سال 1329 شاهد سير صعودي جمعيت و تعداد خانوار بوده است. ميزان رشد جمعيت اين شهر بين دو مقطع سرشماري 55-65 برابر 3/4 درصد و بين سال هاي 65 و 70 برابر 4/2 درصد که در هر دو مقطع متوسط رشد جمعيت استان به ترتيب 35/3 و 9/1 درصد بوده است.
بخش لالجين با وسعت 508 کيلومتر مربع در شرق شهرستان بهار واقع شده، از جنوب به شهرستان همدان و از شمال به کبودر آهنگ محدود ميشود و شامل دو دهستان مهاجران و سفالگران است.
شهرستان بهار با وسعت يک هزار و 329 کيلومتر مربع در نيمه شمالي استان واقع شده و داراي سه شهر به نام هاي بهار، لالجين و صالحآباد بوده، داراي هفتاد و دو آبادي، دو بخش و پنج دهستان است.
لالجين داراي 9 مسجد است. همچنين خاک اين ديار مرقد (حدود) صد شهيد جنگ هشت ساله ايران و عراق را در آغوش دارد. همه مردم اين شهر بر مذهب تشيعند.
اهالي اين شهر همچون بوميان شهرها و روستاهاي مجاور به لهجهاي خاص از شاخه آذربايجاني زبان ترکي سخن ميگويند که نسبتاً با ترکي آذربايجاني متفاوت بوده، از نظر لحن تکلم و لغات مورد استفاده به زبان ترکي شاهسون هاي ساوه و قم و قشقايي هاي استان فارس نزديک است.
ساخت سفال و سراميک
بيشک لالجين از مراکز عمده ساخت سفال و سراميک ايران و جهان به شمار ميرود و محصولات هنرمندان سختکوش آن علاوه بر شهرهاي دور و نزديک ايران به بسياري از کشورهاي ديگر صادر ميشود. تنوع سفالينههاي ساخت لالجين بسيار است و انواع ظروف تزئيني و مصرفي را شامل ميشود.
در سالهاي اخير به عللي همچون نبود کاربرد برخي از سفالينهها يا کاهش موارد استفاده و تغيير سليقه خريداران تمايل به ساخت ظروف تزئيني بيشتر شده است و خطر نابودي، بعضي از شاخههاي سفالگري همچون ساخت کوزه، خمره و ديزي را تهديد ميکند.
وجه تسميه لالجين
نام لالجين احتمالاً از دو بخش لاله و جين شکل يافته است، جين پسوند مکان است که در ساخت نام شهرها و روستاهاي ديگر استان همدان نيز به کار رفته است؛ همانند وفرجين، گندهجين، ديوجين، تويجين و فارسجين که در اين صورت ميتوان لالهجين را به معناي آبادي لاله دانست.
همچنين بعيد نيست که کلمه لالجين، محرّف لاجين يا لاچين باشد که در زبان ترکي، نام پرندهاي شکاري است. به هر حال، ترکيباتي همچون لعل چين، لاله چين يا لاله چيني نبايد درست باشد.
برخي از اهالي شهر ميگويند که به هنگام ورود مغولان به همدان گذر لشکريان چنگيزخان به لالجين افتاد. آنان گروهي از مردان اين شهر را به چين فرستادند تا از هنرمندان چين، سفالگري بياموزند.
اين سفر کردگان نيز پس از آموختن هنر سفالگري به لالجين برگشتند و به کار پرداختند. از آن پس اين روستا لاله چين نام گرفت.
اين روايت به نظر افسانه اي بيش نيست؛ چون هنر سفالگري در ايران، سابقه چند هزار ساله دارد؛ لذا طي مسافت دور و دراز ايران تا چين لزومي نداشته است. بنابراين اعزام شدگان به چين بايد شيوه ساخت چيني را بياموزند و نهايتاً بايد پرسيد چرا بايد مغولان چنين لطفي در حق بوميان اين ناحيه مي کردند؟
شرکت سهامي ظروف لالجين
تأسيس شرکت سهامي ظروف لالجين نتيجه تلاش محمود زيرک از مردم همدان در حدود سال هاي 1320 تا 1342 بوده است.
شرکت سهامي ظروف لالجين در مهر سال 1315 گشايش يافت و پايهگذار آن مرحوم حاجمحمد جواد زيرک بود. اين شرکت تا سال 1342 فروش سفال لالجين را در انحصار داشته است و سفالگراني که در بيرون از شرکت کار مي کردهاند، بايد محصولات کارگاه هاي خود را به اين شرکت تحويل مي دادند تا پس از درجهبندي به فروش برسد.
اين شرکت در آغاز داراي صد هزار تومان سرمايه بوده است. تعداد سهام شرکت 10 هزار سهم بوده و بيشترين سهام آن با سه هزار و 741 سهم به سالارخزائي و پس از او به شريف خزاعي با يک هزار و 300 سهم تعلق داشته است. پس از مرگ خان سهم او به دخترش حميده رسيد که وي نيز بعدها به ديگران فروخت.
مهمترين خريداران سهام خان، برادران خشوعي بودند؛ چنانکه در اواخر فعاليت شرکت، يک سوم از سهام آن به برادران خشوعي تعلق داشت. پس از فوت محمد جواد زيرک سرپرستي شرکت به فرزندش حسين زيرک سپرده شد.
محمد جواد زيرک خدماتي ارزنده براي مردم لالجين داشته است. از جمله حفر کاريزها که تا چند سال پيش جاري بودند. از ديگر خدمات وي ميتوان به تغيير دادن نوع سوخت کورههاي سفالپزي (دَم) يعني نفت سياه به جاي بوتههاي خار اشاره کرد که در حدود سالهاي 25-1324 انجام پذيرفت.
پيش از آن سفالگران انبوه بوتههاي خار را از بيابان هاي اطراف لالجين گرد ميآوردند يا آنکه از ديگران ميخريدند و با آن کورهها را مشتعل ميساختند.
بنا بر اين پخت سفالينهها پرمشقت بود و به طور معمول بخش عمده وقت سفالگران را ميگرفت. سفالگران با پذيرفتن سوخت جديد به جاي خار به هنگام پخت ظروف سفالينهها نزديک کوره مينشستند و با کاسهاي کوچک نفت سياه را اندک اندک به آتشدان کورهها ميپاشيدند؛ تا زماني که ظروف کاملاً پخته شوند.
پس از جايگزيني نفت سفيد، کار پخت سفالينهها آسانتر و پاکيزهتر شد. مرحوم زيرک بر آن بود که کارگاه هاي سفالسازي را به بيرون از شهر (سهراهي دهنجرد) منتقل کند؛ اما با مخالفت خان مواجه شد و به مقصود خود دست نيافت.
ساخت لعاب در لالجين قديم
سال ها پيش سفالگران لالجين سه من قليا را (که از سوزاندن گياه اشنون به دست مي آوردند) با دو من سنگ چخماق مخلوط کرده، تا حدود هزار درجه حرارت مي دادند تا نوعي شيشه (سيليکات) به وجود آيد. سپس اين ماده را خرد و آسياب مي کردند و يک من و نيم از آن را با يک من سنگ چخماق و نيم من بلور مخلوط کرده، آسياب مي کردند.
به اين مخلوط اصطلاحاً يک پستاهي سه مني (پسسا) مي گفتند که براي تهية انواع لعاب ها به کار مي رفت. به عنوان مثال براي ساخت لعاب فيروزه اي سه من از اين مخلوط را با دو من اکسيد قلع و نيم کيلو توفال (اکسيد) مس و پنج مثقال کبالت مخلوط کرده آسياب مي کردند.