زندگی کتابی است ، که بدون سفر یک صفحه آن بیشتر خوانده نمی شود.

                                                                                                                      

 

ايسنا/ تاريخ شيراز گرفتار موجي به نام «تخريب» است؛ موجي که اين روزها قديم و ‌جديد نمي‌شناسد و لودرهايش با رمز «توسعه» به جلو حرکت مي‌کنند و هرچه بر سر راهشان است، زير پا له مي‌کنند.
هرچند مسئولان و متوليان ميراث فرهنگي از قوانين و تعهداتي حرف مي‌زنند که لودرها بايد به احترام آن‌ها بايستند، اما اين‌بار به نظر مي‌رسد لودرها خود قانون شده‌اند و نه آينده‌اي مي‌شناسند و نه گذشته‌اي مي‌دانند. حالا يک استاد دانشگاه از اين تخريب‌هاي روزافزون شکايت مي‌کند.
دکتر غلامحسين معماريان - استاد دانشگاه علم و صنعت - در يادداشتي که با عنوان «نگاهي به الگوي گسترش مراکز مذهبي - تاريخي: به بهانه تخريب‌هاي مکرر بافت تاريخي شهر شيراز» در اختيار ايسنا قرار داده است؛ به بررسي وضعيت بافت تاريخي شيراز از حدود 30 سال پيش تا کنون پرداخته است.
«در خردادماه 1394 خبرهاي آزاردهنده‌اي مبني بر شروع تخريب‌هاي مجدد در شرق حرم شاهچراغ (ع) به گوش مي‌رسد. حداقل سه خانه با ارزش تاريخي تخريب شدند و بخشي از يک محله با ظاهر سنتي آن، تبديل به يک خرابه‌ي بزرگ شد. سال‌هاست که به اين خبرها عادت کرده‌ايم. تخر‌يب‌ها در بيشتر شهرهاي تاريخي صورت گرفته و عملا ما چيزي به عنوان شهر تاريخي منسجم در ايران نداريم. ايراني که تاريخ معماري و شهرسازي‌اش مي‌توانست در يک کفه ترازو با ديگر نقاط جهان در کفه‌ي ديگر ترازو برابري کند، اکنون به عقب افتاده‌ترين کشورها در اين خصوص نمي‌تواند برابري کند.
و اما شيراز که زماني مهد فرهنگ، هنر، معماري و شعر فارسي بود امروز به شهر ساختمان و آسفالت تبديل شده است و تمام هَمّ و غمّ تصميم‌سازان شهر در چند دهه گذشته نيز در اين دو خلاصه مي‌شود. صدها هکتار باغ‌هاي قصرالدشتِ شيراز را با ريشه‌هاي بلند و کهن‌اش از شهرِ فرهنگ بيرون کشيده‌اند و مي‌سوزانند (خبري که 21 خرداد 94 رسانه‌هاي شيراز منتشر کردند) و به جاي آن تخم هتل، آپارتمان و ساختمان‌هاي تجاري ريخته‌اند.
سرتاسر دامنه کوه‌هاي اطراف که منظري بسيار زيبا در گذشته ايجاد مي‌کرد نيز با اين بناها جايگزين شده‌اند. بايد در دروازه ورودي شهر و در کنار دروازه قرآن و مقبره خواجوي کرماني، هتلي بزرگ ساخته شود تا در شهر توسعه صنعت گردشگري نشان داده شود!
کوه‌هايي که روزگاري حافظ و سعدي در حاشيه آن سکني مي‌گزيدند، اکنون مکاني براي معماري بي شخصيت امروزمان شود. دامنه کوه «دِراک» با بستر طبيعي بسيار زيبا که مي‌توانست جايگاه زيباترين فضاي سبز منطقه شود تبديل به ساختمان‌هايي بلند و بي‌روح و هويت شده است. پل‌هاي هوايي منظر و خط آسمان باغ‌هاي قصرالدشت و پارک قديمي ميدان وليعصر (ع) را در هم مي‌شکند.‌
نخل‌هاي بولوار فرودگاه را مي‌برند و جاي آن را ايستگاه‌هاي مترو مي‌گيرد. از «معالي آباد» تا شهرک «صدرا» شهرک‌سازي مي‌شود، بدون اينکه به آينده زيست محيطي و ورود اين همه انسان در طول روز به شهر فکر شود و بالاخره هر جاي زيبا و بکري که در شهر بود را از بين بردند و با نام زيبايي نشانه‌هاي مدرن معماري را کاشتند، شايد نماد همه‌ي اين موارد را بتوان در هتل چمران و طراحي حاشيه بزرگراه چمران ديد.»
معماريان در ادامه به تاريخچه‌ي آغاز تخريب‌ها در بافت تاريخي شهر حافظ و سعدي پرداخت و ادامه داده است؛«و اما تخريب‌هاي بافت تاريخي شيراز در حدود 20 سال (سال 76-75) به اوج خود رسيد. در همين دوران بود که با مطرح کردن طرح بين‌الحرمين و به بهانه‌ي اتصال محدوده‌ي مابين دو حرم مقدس «شاهچراغ (ع)» و «سيد علاءالدين حسين»، معبري به عرض 30 تا 60 متر از خيابان احمدي به طرف شرق کشيده شد، بدون اينکه طرحي در دست داشته باشند. صدها خانه در اين بافت با ارزش تخريب شد و طرح حرم تا حرم الگويي براي تخريب ديگر بافت‌هاي با ارزش تاريخي مانند قم شد. تخريبي که در قرن 21 در هيچ کشوري در جهان سابقه نداشت. در سال 91-90 نيز خيابان کنارگذر «مسجد نو» در تداوم سياست توسعه حرم اما به بهانه توسعه معبر شهري در آن محدوده اجرا شد.
برخي اطلاعات نيز از تخريب ده‌ها خانه با ارزش تاريخي خبر مي‌دهد و از همه مهمتر جدا کردن يک مسجد تاريخي 800 ساله از بافت پيرامونش بود که جاي اين محله تاريخي يک خيابان آسفالت و پارکينگ طبقاتي را گرفت.
از همان زمان بحث توسعه حرم در مساحت 57 هکتار بافت تاريخي مطرح شد. ظاهراً هدف اين است که به منظور طرح توسعه حرم شاهچراغ (ع) چيزي شبيه توسعه حرم امام رضا (ع) اتفاق بيافتد. اين ميزان مساحت بافت قديم در حدود وسعت يک شهر تاريخي کوچک است، شايد به اندازه‌ي شهر زواره يا نايين قديم!
جالب است که مشاور طرح تفصيلي بافت تاريخي شيراز با مشاور طرح 57 هکتار يکي نيستند و هر کدام کار خود را مي‌کنند. بر روي نقشه طرح تفصيلي بافت تاريخي لکه‌اي قرمز کشيده شده که مشاور آن نبايد به آن بپردازد، چون يک مشاور ديگر بر آن متمرکز است (بر اساس اطلاعات شخصي که در جلسات با مشاور در سازمان ميراث فرهنگي برگزار شد).
تخريب‌هاي پيرامون شاه چراغ (ع) در يک سال گذشته شدت گرفته است. در سال گذشته خانه پورنواب و چند خانه ديگر و بخشي از يک محله تاريخي پيرامونش تخريب شد. ظاهرا گروهي که نمي‌دانيم که هستند! در شهر شيراز کمر همت بسته‌اند تا چيزي از بافت تاريخي، فرهنگ و تاريخ شيراز برجاي نگذارند.»
اقدامات عمراني در طرح‌هاي توسعه مراکز مذهبي، برگرفته از چه مبناي نظري و الگوي معماري و شهرسازي است ؟
به گزارش ايسنا، اين سوالي است که غلامحسين معماريان براي پاسخ آن بررسي‌هاي زيادي انجام مي‌دهد، وي در اين زمينه معتقد است؛«چون اکنون بخشي از يک شهر بزرگ را بافت‌هاي تاريخي شهرها تشکيل مي‌دهند، بنابراين در قالب طرح‌هاي کلان‌تر مانند طرح جامع و طرح تفصيلي مورد مطالعه قرار مي‌گيرند و حد و حدودشان و سياست‌هاي برخورد با آن مشخص مي‌شود. در طرح‌هاي اجرايي نخستين گام يک شناخت خوب از وضع موجود است و پايه اين کار يک مستندسازي علمي است. چيزي که در هيچ کدام از طرح‌ها ديده نمي‌شود.»
وي سپس به بيان طرح‌هايي مي‌پردازد که در 20 سال گذشته در شيراز مطرح و چه بسا اجرائي شده‌اند.
«- ما نمي‌دانيم چه تعداد خانه و بناي تاريخي در زمان احداث خيابان شهيد دستغيب در شمال «مسجد نو» وجود داشته و تخريب شده‌اند، هر چند تصاوير هوايي در آن زمان نشان دهنده وجود ده‌ها خانه تاريخي و بومي است. - ما نمي‌دانيم چه تعداد خانه و بناي تاريخي در زمان احداث طرح بين‌الحرمين وجود داشته و تخريب شده‌اند، هر چند تصاوير هوايي در آن زمان نشان دهنده وجود صدها خانه تاريخي و بومي است. - ما نمي‌دانيم چه تعداد خانه و بناي تاريخي در زمان احداث طرح «نيکان» وجود داشته و تخريب شده‌اند، هر چند تصاوير هوايي در آن زمان نشان دهنده وجود ده‌ها خانه تاريخي و بومي است. - ما نمي‌دانيم چه تعداد خانه و بناي تاريخي در زمان احداث خيابان کنار گذر «مسجد نو» وجود داشته يا تخريب شده‌اند، هر چند که اسناد موجود نشان دهنده وجود ده‌ها خانه تاريخي و نشانه‌هاي با ارزش تاريخي در دست است. - و ما نمي‌دانيم چه تعداد خانه و بناي تاريخي براي توسعه 57 هکتاري شاه چراغ (ع) تخريب خواهد شد، هر چند که بسياري از مستندات اکنون به ما مي‌گويند که اين منطقه داراي بسياري از آثار واجد ارزش تاريخي و بومي است.
به نظر مي‌رسد اگر اين بافت‌هاي تاريخي مستندسازي نشوند، براي مخربانش بهتر است، چون آگاهي از ارزش بافت تاريخي به معناي مانعي بزرگ براي تخريب آنهاست، هر چند که مخربان نشان داده‌اند که اگر بنايي صفوي يا تاريخي‌تر از آن هم وجود داشته باشد، براي دستيابي به هدفشان آنرا تخريب خواهند کرد.
پس از يک مستند سازي خوب و مطالعه وضع موجود طراحي آغاز مي‌شود که محور اصلي طراحي، حفظ هويت تاريخي مکان طراحي است. بنابراين از منظري طراحي در بافت تاريخي يک فعاليت دقيق علمي است که با دقت و احتياط و پس از مطالعه عميق و دقيق صورت مي‌گيرد. اين عمل توسط بزرگترين متخصصان عرصه طراحي و مرمت بافت‌هاي تاريخي بايد صورت گيرد. اين روشي است که در کشورهاي پيشرفته و داراي فرهنگ معماري غني انجام مي‌شود. که نمونه آن در کشورهايي مانند ايتاليا، فرانسه و يونان در صدها شهر کوچک و بزرگ ديده مي‌شود.»
«الگوي گسترش عربستاني» در بافت‌هاي تاريخي
او در ادامه يادداشت خود از الگويي جديد نام مي‌برد؛ «الگوي گسترش عربستاني» و معتقد است که متاسفانه در برخي از مناطق ايران، استفاده از اين طرح در توسعه و گسترش مراکز مذهبي در بافت‌هاي تاريخي مورد استفاده است.
«روش ديگري که در برخي کشورهاي منطقه انجام شده و مي‌شود و من آنرا "الگوي گسترش عربستاني" گذاشته‌ام، چيزي است که ما در سياست‌ها توسعه و گسترش مراکز مذهبي در بافت‌هاي تاريخي از آن بهره گرفته‌ايم. افرادي که شهرهاي مقدس مدينه و مکه را ديده‌اند، به خوبي مي‌دانند که در اين شهرها به دليل ساخت وسازهاي اخير آثاري از معماري گذشته حرم مقدس حضرت رسول (ص) و همچنين قبرستان بقيع باقي نمانده است و همه‌ي آثار تاريخي اطراف مسجدالنبي (ع) تخريب شده و هتل‌ها و آپارتمان‌ها جايگزين آنها شده‌اند.
در اطراف مکه و خانه مقدس کعبه نيز وضعيتي مشابه شهر مدينه به وقوع پيوسته است، هر آنچه در اين محدوده به عنوان آثار تاريخي صدر اسلام و قرون ابتدايي مطرح بود، نابود شده است. اين‌همه تخريب‌ها تنها با يک شعار و بهانه انجام مي‌شود؛ «تکريم زوار و ايجاد بستري مناسب براي حضور و آسايش آن ها».
ما به همه‌ي اتفاقاتي که در رابطه با اين تخريب‌ها در عربستان انجام شده با ديده ترديد و ايراد نگاه مي‌کنيم و معتقديم که آنها بخشي از شناسنامه عيني تاريخ اسلام را پاک کرده‌اند و به جاي آن خيابان و هتل‌هاي بلندمرتبه و فضاهايي باز دورتادور حرم ايجاد کرده‌اند. در مکه يک اثر برجاي مانده از گذشته در محدوده حرم، يک کتابخانه تازه‌ساز است، که گفته مي‌شود پيش از آن در جايش خانه‌اي وجود داشته که ولادت حضرت رسول (ص) در آن اتفاق افتاده است.
با حفظ زمين، خانه خراب شده و آن به کتابخانه تبديل شده است، بنا به گفته افراد محلي توسط يکي از شهرداران مکه اين اتفاق رخ داده است. در شهر مکه، هر آنچه از آثار تاريخي نظير مسجد قبا و مساجد موجود ديده مي‌شود همگي تخريب و مجدد نوسازي شدند. اين شيوه‌اي است که «شيوه عربستاني گسترش و نوسازي» مي‌ناميم که سياست پيشگان عربستاني دنبال کرده و بخشي از تاريخ ارزشمند اسلام را با بناهايي مدرن و بدون ريشه‌ي بين‌المللي معاوضه کردند.
و گفتيم دليلِ به ظاهر منطقي آنها، تسهيل حضور ميليوني زوار و مزاحمت آثار تاريخي براي آنهاست و بنابراين بايد محلات تاريخي تخريب و به صحن‌هاي وسيع تبديل شود. در دو سه سال گذشته نيز ديديم که در خانه خدا حتي به رواق‌هاي عثماني نيز رحم نشد و حلقه‌اي جديد در اطراف خانه کعبه ايجاد شد که اين باعث حذف ديداري سيماي تاريخي حرم شد.»
در طرح‌هاي توسعه مراکز مذهبي در ايران چه اتفاقي مي‌افتد ؟
در ادامه اين مدرس دانشگاه علم و صنعت به بررسي اين وضعيت در ايران و در ميان بافت‌هاي تاريخي پرداخته است؛«در ايران سه حرم بزرگ امام رضا (ع) در مشهد، حضرت معصومه (س) در قم و حرم شاهچراغ (ع) در شيراز وجود دارد و اقداماتي مشابه به برنامه‌ها و سياست‌هاي "گسترش عربستاني" در حال انجام است. در خراسان تقريباً هيچ يادگار تاريخي از پيرامون حرم باقي نمانده است و همه بناهاي تاريخي به جز چند بناي تاريخي که در مجاورت حرم قرار دارند، تخريب شده‌اند. کمربندي از هتل‌هاي بزرگ (در بهترين حالت هم شکل با هتل‌هاي مدينه) و پاساژهاي تجاري در جاي جاي آن روييده‌اند.
هر چند مسئولان شوراي شهر فعلي مشهد، همگي به دليل از بين رفتن هويت شهر، اذعان به نگراني کرده‌اند. اما اين دغدغه‌ها کمترين نمودي در رفتارهاي عمراني شهر ندارد. در مشهد کنوني چيزي به عنوان شهر تاريخي وجود ندارد و گويي شهر مشهد همين ديروز ساخته شده است. خراسان قديم را ديگر بايد در بخارا و هرات ديد.
در شهر مقدس قم نيز اتفاقي مشابه انجام شده است. در آن جا نيز طرح توسعه حرم تا حرم به تقليد از شيراز مطرح شد و بخش بزرگي از بافت تاريخي به اين بهانه و بهانه‌هاي ديگر با خياباني بزرگ تخريب و محلات را از هم جدا کرد. شهري که جاي جاي آن مکان قدم زدن و حضور علماي بزرگ شيعه و همچنين مبين زندگي و فرهنگ‌شان بود به شکلي تدريجي محو و به خيابان‌هاي بزرگ، پاساژهاي تجاري و محلاتي بي‌هويت و بي‌شخصيت تبديل مي‌شود.
زماني اين امکان وجود داشت که با نگاهي به شهر قم از سّرِ درون و فحواي تفکر شيعه پيام گرفت. شهر قم که زندگي مردمانش و خانه‌ها و بناهايش مرکز آموزش جهان اسلام و تشيع بودند امروزه با اجراي سياست‌هاي نادرست در توسعه کالبدي شهر، از فرهنگ و هويت معماري گذشته‌­اش چيزي را روشن نمي‌کند تا جايي که برخي از مراجع نيز به دليل برخي از اقدامات در توسعه شهري گلايه‌مند هستند. البته اقدام به ساخت منوريل در محدده بصري و منظر حرم مطهر از جمله‌ي اين اقدامات است.»
«الگوي عربستاني گسترش» بلاي جان بافت تاريخي شيراز
او حالا به شيراز مي‌نگرد و به روند تخريبي بافت تاريخي اين شهر مي‌پردازد، بافتي که به مرور مردم دور حرم شاهچراغ (ع) ساختند و شد شهري از خاک مردم‌اش.
«اما شيراز نيز شاهد اجراي «الگوي عربستاني گسترش» در بافت تاريخي است. چندين هکتار از بافت تاريخي جنوب شاه‌چراغ تخريب و به مراکز خريد تبديل شد. تا زائرين بتوانند راحت‌تر اجناس چيني را خريداري کنند.
در کنار «مدرسه خان» شيراز شاهديم که مکان تدريس عالم بزرگ شيعه "ملاصدرا" به جزيره‌اي درميان مراکز خريد و خيابان تبديل شده است. در شمال آن فضايي در حدود 11 هزار متر مربع سخاوتمندانه براي پاساژ تجاري و مرکز خريد «نيکان» با هدف خريد آسان بازديدکنندگان از اين شهر فرهنگي تاريخي اختصاص داده شد. گويي «بزرگ نيکانِ» امروزِ شيراز، ديگر در کلاس‌هاي درس، فلسفه، مدرسه و عالم خانه پيدا نمي‌شوند و در بازارها و پاساژها بايد به دنبال آن‌ها بگرديم! به نظر مي‌آيد حتي در انتخاب اسامي با مسما مانند بين‌الحرمين و نيکان نگاهي استعمارگونه که به دنبال آباد کردن ظاهر و تخريب باطن است، تعمدي در کار باشد.
ما که حرمت حرم علم و عقل، تاريخ، فرهنگ و فلسفه و ادبيات شيراز را با اين اقدامات شکسته‌ايم، چگونه جرات مي‌کنيم اسم شريف بين‌الحرمين را براي طرح تخريب و نه توسعه‌ي «شاهچراغ» و محلاتي که از آنها بزرگان علم و معرفت بپا خواسته‌اند، بگذاريم. شايد با انتخاب اين اسامي مي‌خواهيم جلوي جراتِ ديگران در اعتراض به کشتن عقلانيت بگيريم.
کجاي دنيا غير از عربستان با تاريخ‌شان چنين کرده‌اند که ما نيز اقتباس کرده‌ايم؟! پروژه بتني تجاري در يک بافت صفوي با تخريب چندهزار متري از تاريخ و هويت شيراز؟! اين براي خوشايند زوار است يا خوشايند ....؟! پاسخي ديگر به اين سوال وجود ندارد که آيا مي‌تواند يکي خريد کُند و بافت را تخريب نکند ...؟!
در طرح کنارگذر «مسجد نو» شيراز نيز همين داستان ديده مي‌شود. تخريب بخشي از يک بافت تاريخي و تبديل آن به جاده آسفالت و نامگذاري "9 دي" بر آن.
به نظر مي‌آيد با اختصاص دادن محدوده 57 هکتاري بافت قديم براي توسعه و گسترش شاهچراغ (ع) به دنبال تخريب و جايگزيني بناهاي تاريخي ارزشمند به همان چيزهايي است که تاکنون ديده‌ايم؛ يکسري هتل‌ها و پاساژهاي تجاري براي دريافت سودهاي کلان و احتمالاً براي جبران مخارجي که اين طرح‌ها به همراه خواهد داشت. چون هر قدر هم قبر در حريم حرم واگذار شود جبران ساخت يک پروژه عمراني را نخواهد کرد.»
اما آينده بافت تاريخي شيراز چه خواهد بود ؟
اين مدرس دانشگاه حالا به آينده‌ي بافت تاريخي شيراز فکر مي‌کند؛ آينده‌اي که مشخص نيست در وراي آن کدام لکه‌ي تاريخي شيراز قرار است حفظ شود؟
«به نظر مي‌آيد، برخي از تصميم‌گيران در حوزه شهري تلاش دارند بافت تاريخي شيراز که مساحت تقريبي بين 360-330 هکتاري داشته است را عملاً به يک محدوده و مقياس کوچک در محله «سنگ سياه» و پيرامون آن تبديل کنند.
«سنگ سياه» تنها يکي از محلات کوچک در بافت تاريخي شيراز است. اين برخورد مانند تفکر موزه‌داري اوايل قرن بيستم است به گونه‌اي که يک شي نظير يک موميايي، پروانه يا حيوان خشک شده و بي‌روح، به نمايندگي از ساير در قفسه‌اي پشت ويترين جاي مي‌گيرد و مخاطبان از پشت ويترين عکسي تهيه مي‌کنند و بس!
مطمئنا در اين تصميم، مساحت بسيار بالايي از بافت تاريخي شيراز در خطر تخريب قرار مي‌گيرد و روح، هويت و تاريخ حاکم بر بافت تاريخي شيراز مي‌خشکد. اين روند تدريجي اکنون در حال انجام است، گرچه کسي به صورت مستقيم اذعان به آن هدف کلي در تخريب‌ها نمي‌کند. در صورت تخريب 57 هکتار از بافت تاريخي شرق محدوده شاهچراغ (ع) و شرق خيابان احمدي در محدوده شرقي بافت تاريخي عملاً چند بنا باقي خواهند ماند.
در غرب خيابان احمدي و شمال خيابان دستغيب چيزي از اندام‌هاي اصلي بافت تاريخي يعني خانه‌هاي بومي باقي نمانده است. تنها قسمتي که باقي خواهد ماند محدوده کوچکي از جنوب خيابان احمدي و بخش‌هايي از محله «سنگ سياه» است. براي دلخوشي آيندگان شايد برخي کوچه‌ها و مرکز محلات عاري از اندام‌هاي بومي باقي بمانند. شهري که در اواخر قاجار و اوايل پهلوي حدود شش هزار خانه بومي داشت، به جرات بتوان گفت که اکنون 600 خانه باقي مانده باشند. يعني 10 درصد و براي همين تعداد خانه هم اميد دارند که آن را به 60 خانه برسانند.»
به الگوي توسعه «عربستاني»، الگوي «امارات» را نيز اضافه کنيد
«به راستي با تخريب بافت‌هاي تاريخي قصد داريم به کجا برسيم؟ ما از يکسو مدام ادعاي تهاجم فرهنگ غربي در آثار معماري را داريم و از سويي ديگر به جاي بناهاي منحصر به فرد بافت تاريخي شيراز که در هيچ کجا به جز شيراز قابل مشاهده نيست، يکسري آثار بي‌هويت و بي‌ارزش از نگاه معماران که مي‌تواند از هر نقطه به نقطه ديگر منتقل شود و پيام فرهنگي، هويتي، بومي و اقليمي ندارد، را رشد مي‌دهيم. به عبارتي ديگر، ما با دستان خودمان در حال نابود کردن چيزي هستيم که ديگر يافت نمي‌شود و نخواهد شد. ما با اين اقدامات مخرب، مُهر بطلان و مرگ بر شناسنامه تاريخ عيني شيرازي‌ها مي‌زنيم. به نظر معامله‌اي در حال صورت پذيرفتن است که در همه جاي دنيا و به گواه تجربيات مداخلات در بافت قديم کشورهاي توسعه يافته نظير ايتاليا، فرانسه و ... سراسر ضرر و نابودي است.
تنها جنبه اين معامله که در وضعيت حاضر براي برخي قابل چشم پوشي نيست، منفعت‌هاي اقتصادي و ارزش افزوده‌اي است که از قِبَل اين تخريب‌ها عايد عده‌اي خاص مي‌شود و الگوي توسعه عربستاني و پاساژهاي اماراتي راهکار و پاسخ مناسبي است براي دست يافتن به اين منفعت‌هاي اقتصادي.
در گذشته‌اي نه چندان دور که به معماري فارس به عنوان معماري متاثر بر همه‌ي کشورهاي حوزه خليج فارس نگاه مي‌شد، امروز فرهنگ و نگاه ما به زندگي و معماري به عنوان ظرف محقق شدن آن، ملهم از الگوهاي آن سوي آب است. در بخش تاريخي الگوي گسترش عربستاني دنبال مي‌شود و در بخش جديد شهر الگوي اماراتي. آيا وارداتي از اين دست تهاجم فرهنگي تلقي نمي‌شود؟! چرا بايد افتخار ما ساخت مراکز و ساختمان‌هايي باشد که در کنار خورِ دبي ساخته شده‌اند؟ و شيراز پر است از اينگونه نشانه‌ها.»
عقب بودن مديران بافتهاي تاريخي از جريانات تخريب
«هميشه پس از تخريب‌ها مي‌شنويم که مسئولان اقداماتي قضايي را مطرح مي‌کنند. که تاکنون حتي يک نمونه نتيجه که متهم را معرفي کند، شاهد نبوده‌ايم. بارها به مسئولان بافت‌هاي تاريخي متذکر شده‌ايم که پيش از تخريب حداقل منطقه در خطر تخريب «مستندسازي» شود، اما نتيجه‌اي را نديده‌ايم. اگر از اداره ميراث شيراز سوال شود مستندات خود از قبيل نقشه و تصوير اين خانه‌ها پيش از تخريب را ارايه دهند، آيا چيزي خواهند داشت؟ فراتر از اين آيا براي ديگر محلات و ديگر خانه‌ها مستندات و طرح‌هايي وجود دارد؟ اعتقاد بر اين است که پيش از تخريب مجدد - که قطعا ادامه خواهد يافت، امروز يا فردا- قدم به قدم بافت‌هاي تاريخي کشور مستند سازي و شناسايي و معرفي شوند. شايد در اين حالت آيندگان به گونه‌اي ديگر درباره ما قضاوت کنند و از وجود افرادي دردمند و معترض به تخريب بافت‌هاي تاريخي و معماري بومي کشور آگاه شوند.»

DESIGN BY SOORI
تمامی حقوق مادی و معنوی این وب سایت برای مدیران این سایت محفوظ می باشد